MY FAITH

به وبلاگ من خوش آمدید

طبقه بندی موضوعی

علم و عالم

چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۴۳ ب.ظ

در این پست به نکاتی بسیار مفید در باره علم و عالم وچگونگی آن از نظر آیت الله علامه حسن زاده آملی میپردازیم . امیدوارم مورد استفاده دوستان قرار گیرد .

علم به طور کلى شرح حقایق و حالات  موجودات  و روابط آنها با یکدیگر است. این تعریف  بر کلیه علوم صادق است و لیکن باید این نکته را متذکر بود که هر قضیه و مسأله اى مسأله علمى نیست مگر آنکه کلى باشد . پس دانستن شرح حال یک  نفر و یک  درخت  و یک حیوان علم نیست   بلکه دانستن حال هر انسان و هر درخت  و هر حیوان علم است  .
در پیش گفته ایم که جزئى نه کاسب  است  و نه مکتسب  . آرى در بحث  علم بتحقیق دانسته مى شود که هر صورت  علمیه  حتى صورت  جزئى حقیقى ، به یک  معنى کلى است .



و دیگر از شرایط آن این است  که باید مسائل علم ، قوانین باشد یعنى علم از حالات  و عوارضى بحث  کند که حادث  شدن آنها در تحت  قاعده و منظم باشد . اما حالات  و عوارضى که قاعده و قانون منظم نداشته باشند مسأله علمى نیست  . مثلا  « هر عددى که آن را دو برابر و بعد از آن نصف  کنیم به عدد اول بر مى گردد »  قاعده اى است  کلى و منظم « نور منکسر مى شود وقتى که از محل رقیقتر وارد محل کثیفتر شود : مثلا از هوا در آب  یا از اتر در هوا »  این نیز قانونى است  منظم ، « هر فلزى در حرارت  منبسط مى شود » و هکذا سایر مسائل علوم .

اما حالات  و عوارضى که قانون و قاعده منظم ندارند مثل اینکه افراد انسان گاهى کوتاه اند و گاهى بلند و یکى سیاه است  و دیگرى سفید ،قاعده کلى براى آن نیست  یا به دست  نیامده که در چه صورت  فرزند بلند قامت و در چه صورت  کوتاه مى شود . بسیارى از چیزهایى که به نظر ظاهر مباین هستند در علم ثابت  مى شود که متحد الحقیقه اند . مثلا ترش شدن خمیر و سوختن چراغ و زنگ  زدن آهن تماما یک  حقیقت  است  ، یعنى گرفتن اکسیژن است  و نیز در علم ثابت  شده که صوت  و نور و حرارت  و الکتریسیته همه یک  حقیقت اند یعنى تموج و ارتعاش .

در علوم ، یک  واقعه مشخص به چند چیز تحلیل و تجزیه مى شود . در علوم ، کیفیت  را به کمیت  بدل مى کنند ، مثلا براى نور و حرارت  و الکتریسیته مقدار معین مى نمایند . تب  را که کیفیت  است  ، به کمیت  بدل کرده اند و مى گویند چند درجه تب  دارد ، و گاهى اندازه گیرى به علم النفس هم سرایت نموده است .

علم سرچشمه پیش بینى ، و پیش بینى موجب  عمل است  ، چنانکه اوگوست کنت گفته : چون خطرات  و فوائد هر علمى به واسطه علم معلوم مى شود و انسان براى اجتناب از آن و رسیدن به این کوشش مى نماید .

چنانکه علم را شرایطى است  که گفته آمد ، عالم را نیز شرایطى است:
اولا اینکه باید در امتحان آزاد باشد و از متابعت  و تقلید بپرهیزد . عالم هرگز نمى گوید من به این مطلب  عقیده دارم براى آنکه دیگرى به آن عقیده داشته ، مثلا زوایاى مثلث  مساوى است  به دو قائمه براى آنکه اقلیدس ، بزرگترین مهندس دنیا ، آن را ثابت  کرده و من به او اطمینان دارم . ملاى رومى نیکو گفته است  :

از مقلد تا محقق فرقهاست          کاین چو داودست و آن دیگر صداست

دوم اینکه در علوم طبیعى خواص غیبى و امور ماوراء الطبیعه را مدخلیت ندهد ، و در این مسئله باید تابع فلسفه اوگوست  کنت  گردید . حتى کسانى هم که در اصول مطالب  فلسفى با اوگوست  کنت  موافق نبودند ، در کشف  علل طبیعى به طریقه او رفتار مى کنند ، و به عبارت  اخرى نبات  شناسان ، هر چند موحد و خداپرست ، در جستجوى علت  غیبى نمو درخت  بر نیامده بلکه در فکر این بودند که ببینند وسایل ظاهرى و طبیعى آن چیست ، از عروق شعریه ریشه و پوست  و الیاف و برگها چگونه غذاى آن جذب  مى شود . پاستور با آنکه موحد و متدین بود علت  گندیده شدن اجسام آلیه را در میکروبها معین نمود ، و این روش منافات  با تدین و خداشناسى ندارد ، زیرا که خداوند براى هر کارى وسایل و اسبابى قرار داده است  .
 در بعض موارد که وسایل طبیعى در آن به کار نیست  و علوم طبیعى از حل آن عاجز است، مانند غریزه هاى حیوانات ، در این مورد البته باید به علل غیبى متشبث گردید.

سوم اعتقاد به ثبات  و جبر در قوانین طبیعى . یعنى دو احتمال در طبیعیات  نیست  ، وقتى فلزى در حرارت  واقع شد حتما منبسط مى شود و احتمال عدم انبساط ندارد . یکى از فلاسفه معاصر موسوم به امیل بوترو  معتقد بوده است  که قوانین طبیعى جبرى است  .

جبر را مانند شر معانى گوناگون است  . معانى شر را شیخ رئیس در فصل ششم مقاله نهم الهیات  شفا ( ج 2 چاپ  سنگى , ص 628 ) ذکر کرده است  و زمان بحث شر و جبر  هر یک بتفصیل در این دروس خواهد آمد . جبر در تعبیر فوق عبارت  اخراى ثبات  و حتم است ، نه اینکه کسى را و یا چیزى را به اکراه و الزام بر امرى داشتن .

 چهارم بسیارى از فلاسفه گفته اند : علم براى علم و شاختن براى شناختن . چون اگر کسى علم را براى مقصود دیگرى تحصیل کند به اندازه ضرورت  اکتفا مى کند و همینکه به مقصود نائل گردید تحصیل را ترک  مى کند ، اما وقتى علم را ذاتا دوست  داشته باشد ، ولو مانع اغراض دیگرى باشد ، در تحصیل آن سعى و کوشش مى کند . گویند ترقى علم در هر ملتى متفرع بر این بوده است که آن را ذاتا دوست  داشتند یا براى غرض دیگرى تحصیل مى نمودند .

روش و اسلوب  اگرچه مقصود در تمام علوم یکى است  و آن شناختن عوارض ذاتیه و قوانین کلیه اشیاست  و لیکن روش تحصیل در تمام آنها على السویه نیست ، مثلا مسائل علوم طبیعى از قبیل طب  و فیزیک  و شیمى را باید با تجربه و استقراء ثابت  نمود اما علوم ریاضى را با استدلال و قیاس عقلى مثلا مى خواهیم ثابت  کنیم سه زاویه مثلث  مساوى است  به دو قائمه  این را نباید با آلت  نقاله اندازه بگیریم و تجربه کنیم در چندین مثلث  تا صحت  آن بر ما معلوم شود بلکه باید به دلیل عقلى اثبات  کنیم .
 اما در علوم طبیعى برخلاف  آن وقتى مى خواهیم ثابت  کنیم هر فلزى در حرارت  منبسط مى شود چندین مرتبه در چند فلز تجربه و استقراء باید کرد تا یقین به صحت  آن حاصل گردد . علم الهى و علم النفس را با استعمال ذره بین و دوربین نمى توان تحصیل کرد .

 این وظیفه علم منطق است که معین کند مسائل هر علمى را باید به چه طریق اثبات  نمود .

 بدان که باید قضایاى نظرى از روى قضایاى بدیهى معلوم شود یا بالاخره منتهى به بدیهیات  گردد چون ممکن نیست  یک  قضیه نظرى را که هنوز صحت آن یقین نشده از روى قضیه نظرى دیگر استنباط کنیم که صحت  آن نیز معلوم نیست  , و آن را از قضیه نظرى دیگر  الى غیر النهایة بلکه باید بالاخره استدلال منتهى شود به قضیه اى که صحت  آن بالبدیهة معلوم است .


منبع:کتاب معرفت نفس (باتغییرات بسیار مختصر)

نظرات  (۱)

باسلام

مطالب جالبی دارین

اگر لایق دیدید به وبلاگ بنده سر بزنید و من رو با نظرات زیبایتان خوش حال کنید.

تبادل لینک هم مایل باشید در خدمتم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی