MY FAITH

به وبلاگ من خوش آمدید

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

ای نفس،
          نبینی هر آنچه از خاک بود، چون سنگ و جز ازان، چون از هم گشوده شود بگوهر خاک باز شود که اصل و مأوای اوست، چنانکه اگر پاره‌ای از خاک برگیری، و از نشیب خاک سوی بالا براندازی، و بگذاری آن را، در حال بشتاب سوی مأوی و اصل خود باز گردد؛ و همچنین همهٔ آبها را همی بینیم که بجنبش سوی گوهر بزرگتر همی گرایند تا باز دارنده‌ای نبود، چون جویهای روان سوی دریا؛ و همچنین جز آب، چون آتش که همی رود سوی بالا و عنصر خود. پس چون این چیزها که عقل و تمییز ندارند، و جنبش ایشان جنبش بی‌خبرانست، میل دارند سوی شرف و عز و نیروی خود، و باز می‌گرایند از دوری جستن از وطن خود، پس چه بود ترا، ای نفس، که با خرد و تمییز که داری، از وطن و مأوای شرف و عزّ خود گریزانی؟ و دوری از اصل و منشأ خود را دوست همی داری، و درنگ نمودن در سرای غربت، و مذلّت و خواری کشیدن، اختیار کرده‌ای، از برای چیست؟ بطبعست این اختیار ترا یا بعقل؟ اگر بطبعست چون طبیعت شود در افعال و بازگشت بعنصر خود، و اگر بعقل گزیده‌ای در عقل کی بود اختیار غربت بر مأوی و وطن خود، و محل خساست بر محل شرف، و خواری و مذلّت کشیدن بر راحت و عزّ؟ و هر که در این رتبت بماند نه از رتبت طبع و مطبوعات بود، و نه در پایهٔ عقل و معقولات، و هر چه «در این» دو رتبت نیست ناچیز بود، و در شمار موجودات نیاید. پس این معانی را در خود بنگار، ای نفس، و بازگرد بعقل سوی شرف بلندتر و محل اقصی.



منبع : یَـنْبوعُ الحَیـاة

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۳
م.ر.زارعی

بلغم به دو گونه طبیعى و ناطبیعى تقسیم مى‌گردد:

بلغم طبیعى
که شایستگى تبدیل به خون را در وقت مقتضى دارد .

زیرا بلغم خون ناتمام پخته است و آن نوعى بلغم شیرین مى‌باشد. بلغم طبیعى بسیار سرد نبوده، بلکه نسبت به بدن انسان، اندکی سرد است و نسبت به دو خلط خون و صفراء نیز سرد مى‌باشد.
balgham

 بلغم غیر طبیعى

 بدان که بلغم غیر طبیعى آن است که استحاله آن به خون بعید است و یا غیر قابل استحاله به خون می باشد ،خواه تولد او در کبد بود خواه در غیر آن .

بلغم غیر طبیعى را از لحاظ طعم به چهار دسته و از نظر  قوام نیز به چهار دسته تقسیم بندی می کنند .

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۴۲
م.ر.زارعی

ای نفس،
           تو امید داری که درنگ جوئی و تو در عالم کونْ باشی، و کدام آرام بود در عالم کونْ، که چیزها بر روی آب آرام و ثبات نیابد، و اگر بیارامد حالی نادر و غریب افتاده بود، باز چون آب در جنبش و موج آید آن آرام باطل گردد، و آنگه آرام و ثبات یابند که بمحل آرام و ثبات افتند، چون دف که از روی آب برگیری و بر زمین نهی، همچنین نفس تا در ره روش طبع بود آرام و سکون نیابد، و راحت و آسودگی نبیند، از آنکه عالم کونْ او را خسته دارد و از جهان خرد منقطع، و چون باز اصل و گوهر و مأوای خود رسد آرام گیرد و بیاساید از بدبختی غربت و مذلّت آن.

 


منبع : یَـنْبوعُ الحَیـاة

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۰
م.ر.زارعی

بعد از خون افضلترین خلط ، بلغم می باشد. به جهت آن که خونى است ناقص که طبخ و نضج تمام نیافته، و چون طبخ تامّ بیابد خون مى‌گردد.

به باور جالینوس، طبیعت، عضو خاصى را براى نگهدارى بلغم شیرین طبیعى، مهیا نکرده است، در حالی که براى دو خلط صفراء و سوداء چنین کرده است، زیرا این نوع از بلغم شباهت نزدیکى به خون دارد و همه اعضاى بدن بدان نیازمند مى‌باشند؛ لذا باید (همراه با خون) در مجارى خون (رگ‌ها) جریان داشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۰
م.ر.زارعی