مزاج در لغت به معنی آمیختن است و در اصطلاح حکما عبارتست از حالتى از مرکبات میان گرمى آتش و سردى آب و ترى هوا و خشکى زمین که به حس می توان یافت.
از آنجا که نیروهاى نخستین درون ارکان، چهار چیز است، گرمى، سردى، ترى، و خشکى، روشن است که همه مزاجهاى اجسام در عالم فقط از این چهار نیرو (کیفیت) ناشى مىگردند.
مزاج بعد از آمیختن عناصر به یکدیگر و شکسته شدن احوال ایشان به سبب ضدیت صورتهاى آنها با یکدیگر حاصل می شود برای مثال آب و آتش بوسیله کیفیتهای سردی و گرمی بر هم اثر می کنند وخاک و هوا با خشکی و تری بر روی یکدیگر اثر می گذارند.
طبق این تعریف به جز عناصر اربعه واجسام بسیط هر آنچه را که می بینیم و حس می کنیم دارای مزاج است.