قوای نفس(1)
نفس انسان جوهری واحد است که برای انجام کارهای خود به قوای مختلفی نیاز دارد.
حکما و اطبا برای تسلط بیشتر و درمان بیماریها ؛ این روح یا نفس واحد را با توجه به افعال آن به چند بخش تقسیم بندی کرده اند و مشخص نموده اند که هرقوا دارای چه افعالی هستند و مکان آن در کجا می باشد.
به عبارت دیگر نفس دارای قوایی است که انسان و هم غیر انسان در آن شریکند و هر قوایى منشاء نوعى کردار است و هر کنشى از قوهاى سرمىزند.
دلایل وجود قوا
دلیل بر وجود قوا ظهور فعل است، زیرا که وجود فعل بدون مبدأ محال است.
و دلیل دیگر آن که بدن با سایر اجسام در جسمیت مشترک است اما با این حال از بدن آثارى ظاهر مىشود که در اجسام دیگر ظاهر نمی شود و این آثار بوجود نمی ایند مگر اینکه پای چیزی به جز جسم در میان باشد ، زیرا که اگر تنها جسمیت بود همه اجسام باید در آن مشترک باشند . در صورتی که چنین نیست.
به عقیدۀ طبیبان قوائى که سبب کنشها می شوند عبارتند از:
١ - قوای طبیعى 2- قوای حیوانى 3- قوای نفسانى
1- قوای طبیعی (نباتی)
جایگاه این قوه که آن را نباتی نیز می نامند در کبد می باشد .
قوای طبیعى به دو نوع خادمه و مخدومه تقسیم می شوند قوای طبیعی مخدومه قوایی هستند که قوای دیگر برای او کار مکنند وشامل قوای غاذیه،نامیه،مولده و مصوره می باشند .
قوای طبیعیٍ خادمه قوایی هستند که برای قوای دیگر کار می کنند و شامل قوای جاذبه ، هاضمه ، ماسکه و دافعه می شوند .
(قوای طبیعی مخدومه را نیز به دو نوع تقسیم کرده اند نوع اول که در غذا در جهت بقای شخص تصرف می کند شامل غاذیه و نامیه می باشد(جایگاه آن کبد می باشد) و نوع دوم که در غذا در جهت تولد فرزند تصرف می کند و بقای نوع در آن است شامل مولده و مصوره می باشد(جایگاه آن جهتبقای نسل در بیضه ها می باشد) .
قوای طبیعی مخدومه
غاذیه
قوه غاذیه یا غذاده قوهاى است که غذا را تغییر می دهد و با غذاگیرنده هممزاج و همآهنگ مىسازد تا جاى اجزا تحلیل رفته بدن را بگیرد. و چهار قوه جاذبه ، هاضمه ، ماسکه و دافعه برای او کارمی کنند .
نامیه
قوه نامیه یا پرورش دهنده قوه ای است که به بدن در رسیدن به کمال خود ازنظر اندازه مناسب و متعادل (در طول و عرض و عمق) کمک می کند وغاذیه نیز خدمتکار اوست.
مولده
قوه مولده یا زایش دهنده قوه ایست برای تولید میوه یا تخم یا نطفه . و پس از هضم غذا آنچه را که ماده برای تولید مثل است جدا میسازد . این قوه برای بقای نوع ضروری است وقوای غاذیه و نامیه خدمتکار اویند .
در بعضی از کتب قوه مولده به دو گونه تقسیم کرده اند: نوع اول نطفه را در نرینه و مادینه بوجود مىآورد.
نوع دوم نیروئى را که در نطفه است جدا مىسازد و به حسب مزاج هریک از اندامها ، آن را آمیزش مىدهد و به هر اندامى مزاج ویژهاش را مىبخشد؛ براى اندام پى مزاجى، براى استخوان مزاج ویژهاى و براى شریانها مزاج خاص آن بوجود مىآید. اطباء این نیرو را نیروى مغیره اولى (تغییردهنده) نامیدهاند.
مصوره
قوه مصوره یا شکلدهنده که آن را مغیره دوم میخوانند هر جزء را بشکلی که مقتضی آن است درمی آورد.
قوه مصوره نطفه را در رحم باقسام و اعضاى مختلف تقسیم میکند و بهر یک صورتى خاص میدهد و در هر یک مادۀ خاص بکار میبرد موافق حکم و مصالحى که عقل انسان از ادراک آن عاجز است.
(بعضی از کتب این قوه را در ذیل قوای طبیعی ذکر نکرده اند)
قوای طبیعی خادمه
جاذبه
قوه جاذبه (جذب کننده) قوه ایست که آنچه را بدن بدان نیازمند است جذب میکند .
بدیهی است که غذا نزد عضو مغتذى موجود نیست و آمدن غذا از محل خود بذاته به آن عضو غیر ممکن می باشد، پس ناچار باید نیرویی باشد تا غذا را به آن موضع بکشد و آن قوه جاذبه است .
ماسکه
قوه ماسکه (نگه دارنده) نیرویی است که اعضاء مواد را تازمانی که به آن احتیاج دارند در خود نگه می دارند .
مثلا چند ساعت غذا را در معده حبس میکند و دریچه ها را بروى آن مىبندد تا خارج نشود چنانکه در تشریح گفتند آخر معده منفذی است براى بیرون رفتن غذا و آن منفذ دریچه ای دارد که تا غذا هضم نشده آن دریچه را بروى غذا مىبندد و چون وقت رسید آن را باز میکند و جواز خروج میدهد. همچنین هر عضوى مانند کبد و روده و رگها و غیر آن مظروف خود را تا هنگام لزوم نگاه میدارد و اگر وقتى بمرض یا آفت پیش از وقت غذا از محل خود خارج شود دردهاى سخت پدید مىآورد.
قوه ماسکه پیش نیاز قوه هاضمه می باشد ، اگر نیروی نگهدارنده نبود هضمی هم در مواد انجام نمی شد .
هاضمه
قوه هاضمه (هضم کننده) نیرویی است که غذا را برای آنکه جزء بدن گردد آماده میسازد.
در کتاب مفرح القلوب درمورد نحوه کار این قوه اینگونه آمده است که:
"غذاى مجذوب ممسوک قبول صورت عضوى نمىکند مگر بعد از آنکه مستعد بدان گردد و این استعداد حاصل نمىشود مگر آنکه قوام و مزاج او صلاحیت آن پیدا کند و قوام و مزاج صورت نمىبندد مگر به تفریق و جمع و ترقیق و تغلیظ اجزاى غذاى مجذوب و فاعلی برای این کارها لازم است و آن قوه هاضمه است"
دافعه
قوه دافعه(دفع کننده) نیرویی است که هر چه بکار نیاید و به حال او مضر است رابراند و بیرون کند و یا چیزى که در جاى خود نیست بجاى مناسب خود براند . مثلا غذا را از معده بیرون کند و در روده ها از جائى بجائى براند و زاید را از تن بیرون کند مثل عرق بدن و اشک چشم و چربى و امثال آن.
به عبارت دیگرکار نیروى دفعکننده آن است که هر مادۀ زائدى را که از غذا باقى مانده است و براى تغذیه مناسب نیست همراه مازاد غذا بیرون راند،و یا براى اینکه از استعمال آن فارغ شود آن را بسوى مجراى مناسب دفع روان گرداند.
براى بیرون راندن مواد زائد منافذ و مجراهائى آماده شده است که نیروى دفعکننده آنها را از طریق این مجارى و منافذ بیرون مىراند. لیکن چنانچه مواد زائد در جائى قرار گیرند که معبرى براى دور راندن آنها موجود نباشد، نیروى دفع کننده مواد زائد را از اندام بزرگ و مهم را به سوى اندام کوچکتر و کماهمیتتر مىراند و از اندام سخت به سوى اندام سست روانه مىکند. هرگاه مواد زائد خودبخود گرایشى به طرف معبر خروج داشته باشد، نیروى دافعه تا حد مقدور راه بر آن مسدود نمىسازد و آن را از راه خود روىگردان نمىکند.
منابع:
قانون
دروس معرفت نفس
مفرح القلوب
کشف المراد شرح فارسی تجرید الاعتقاد
لغتنامه دهخدا
ذخیره خوارزمشاهی
پرتونامه
قانونچه