راه نجات و راه هلاک
ای نفس،
سپردن راه نجات از تو بود، و سپردن راه هلاک هم از تو بدان قدر که شناختهای و دانستهای؛ اگر شناخت و دانش تو تا به محسوسات بود و بس، پس با آن گردی که دانستهای،
و روی تو در آن بود، و بدان باز بسته شوی؛ و اگر شناخت و دانش تو به معقولات رسید، و آن را بر هر چه جز از وی گزیدی، پس بدان روی نهادی، و باز آن گردی، و بدان باز بسته شدی.
ای نفس، اینست سرای محسوسات و سرای معقولات، هر دو پیش تو و هر دو را آزمودی، برگزین هر کدام که خواهی بیدفعی و منعی، و برو سوی آنکه سودمندتر ترا؛ اگر درنگ در سرای حس دوست میداری، پس مقیم شو و استادگی نمای برآنچه شناختی و آزمودی، و اگر بودن در سرای عقل دوستتر داری، پس باید که بهنگام جدائی جستن از سرای حس راه رفتن سوی عقل بدانی، و منازل و مراتب آن را بشناسی یکیک پس از دیگر، تا آنگه که بآرام گاه اصل رسی، پس اگر زانست که تو این راه را دریافتی و دانستی پس یاد دار و فراموش مکن، و بر یاد داشتنش یاری جوی از روندگان این راه و آزمایندگان این کار، که ایشان باشند رهبران رهنمایان بدرست و چراغ در تاریکی.
منبع : یَـنْبوعُ الحَیـاة